• احساسات فرزندتان و واکنشهای احساسی آنها را بپذیرید. فوراً قضاوت نکنید، انتقاد یا نفی کنید که کودک شما چه احساسی دارد. احساسات را برای آنها بیان کنید و مواردی از این قبیل را بگویید: "اوه ، واقعاً ناامیدکننده است ،" یا ، "چقدر دوست داشتنی! می توانم حس کنم که چقدر هیجان زده هستی."
  • احساساتشان را به کمک خودشان نام گذاری کنید. انجام این کار به کودکان حس درک شدن می دهد. به عنوان مثال ، بگویید "به نظر می رسد ناراحت هستی!" یا "نگران به نظر می رسی".
  • کودک خود را تشویق کنید تا در مورد احساسات خود صحبت کند. محیطی را ایجاد کنید که به راحتی بتواند در مورد احساسات خود عاری از قضاوت، انتقاد یا انگشت اشاره صحبت کند. مواردی اینچنینی را بگویید: "می توانیم با هم یک گفتگو داشته باشیم؟ "و یا،" از این موضوع چه احساسی بهت دست داد؟ "
  • به آنها کمک کنید تا علائم احساسی دیگران را تشخیص دهند. در داستان ها، کتاب ها یا برنامه های تلویزیونی با سوالات پایان باز بخواهید تا فرزندتان خود را به جای شخصیت بگذارد. بگویید، "فکر می کنی به او چه حسی دست داد؟" یا ، "اگر چنین اتفاقی برایت افتاد ، چه احساسی خواهی داشت؟"
  • به آنها بیاموزید که چگونه آرام شوند و "دکمه مکث/پاز" تخیلی خود را فشار دهند. آنها را ترغیب کنید که سه نفس عمیق بکشند و یک عبارت ساده  به خود بگویند، مانند: "من می توانم احساس آرامش کنم." پس از آن ، آنها را ترغیب کنید که بروند و کاری انجام دهند که به آنها آرامش می بخشد.
  • روشهای جایگزین برای ابراز ناامیدی را به کودکان بیاموزید. از کودکتان سؤالاتی بپرسید که  به آنها کمک کند تا احساس کنند، دارای حق انتخاب هستند. به عنوان مثال ، بگویید ، "چگونه می توانی با استفاده از کلمات به جای زدن، احساس خود را بیان کنی؟" یا "می توانی به روشی متفاوت به او بگویی که چقدر عصبانی هستی؟"
  • آنچه را که آنها را به انجام بهترین عملکردشان تشویق می کند، شناسایی کنید. فرزند خود را به جای تمجید،  تشویق کنید: روی تجلیل از رفتار و تلاش تمرکز کنید، نه فقط نتیجه. چیزهایی مانند این را بگویید ، "من متوجه شده ام که وقتی همه چیز سخت می شود، تلاشت را بیشتر می کنی و این خارق العاده است".
  • الگوی آرامش و کنترل خود در هنگام خستگی، عصبانیت یا فرسودگی باشید. بگویید، "من روز سختی در محل کار خودم داشته ام،  آیا می توانم بعداً وقتی فرصتی برای استراحت داشتم در مورد این صحبت کنیم."

اگر نسبت به بالابردن سواد عاطفی فرزند خود اقدام کنید، آنها در بزرگسالی افرادی شاد، با اعتماد به نفس، تاب آور مسائلی چون نژاد، جنسیت و ناتوانی، تربیت شده و از سلامت روان، رفاه و کیفیت خوب زندگی برخوردار خواهند بود. در زندگی چه هدیه ای بهتر می توانید به آنها بدهید؟

آموزش سواد عاطفی اولین قدم برای ایجاد همدلی در کودکان است. همدلی توانایی قرار دادن خود در کفش دیگری و درک آنچه در او می گذرد، است. این توانایی احساس حالی است که دیگری احساس می کند. چرا همدلی اینقدر مهم است؟ با توجه به مسائل مداوم اجتماعی مانند زورگویی و نگرانی های بهداشت روانی جوانان، آموزش همدلی به کودکان از همه مهم تر است.

افراد همدل توانایی برقراری ارتباط با دیگران را در سطح عمیق تری دارند و می توانند باعث کمک، مشارکت و سرمایه گذاری افراد دیگر شوند. در جامعه اجتماعی ما که باید به یکدیگر متکی باشیم، همدلی ابزاری بشدت اساسی برای ارتباط با جهان است.

سواد عاطفی یک چالش بزرگ است. اما همچنین بدان معنی است که یک فرصت عالی است. یک روش ارزشمند برای آشنایی با خود و دیگران است.  یک بیداری است که کاملاً ارزش تلاش را دارد.